منتظر نباش که شبی بشنوی ،
از این دلبستگی های ساده دل بریده ام !
که عزیز بارانی ام را ، در جاده ای جا گذاشتم !
یا در آسمان ،
به ستاره ی دیگری سلام کردم !
توقعی از تو ندارم !
اگر دوست نداری ،
در همان دامنه ی دور دریا بمان !
هر جور راحتی ! باران زده ی من !
همین سوسوی تو
از آن سوی پرده ی دوری
برای روشن کردن اتاق تنهای ام کافی است !
من که این جا کاری نمی کنم !
فقط گهگاه
گمان دوست داشتنت را در دفترم حک می کنم !
همین !
این کار هم که نور نمی خواهد !
می دانم که به حرفهایم می خندی !
حالا هنوز هم وقتی به تو فکر می کنم ،
باران می آید !
صدای باران را
می شنوی ؟
گفتی عاشقمی، گفتم دوستت دارم.گفتی اگه یه روز نبینمت میمیرم، گفتم من فقط ناراحت میشم.
گفتی من بجز تو به کسی فکر نمی کنم، گفتم اتفاقا من به خیلی ها فکر می کنم.گفتی تا ابد تو قلب منی،
گفتم فعلا تو قلبم جا داری.گفتی اگه بری با یکی دیگه من خودمو می کشم، گفتم اما اگه تو بری با یکی دیگه،
من فقط دلم میخواد طرف رو خفه کنم.گفتی ... ، گفتم... .حالا فکر کردی فرق ما کجا بود؟فرق ما اینه که: تو
دروغ گفتی، من راستشو.