تو لحظه های زردم، تو غمِ دلواپسیم
حتی وقتی که تو گفتی ، هر دوی ما بی کسیم
چه کنارم بودی و چه رفته بودی راهِ دور
تو تمومِ بی قراریا ، توی هم نفسیم
حتی وقتی به زبون اومدی و گفتی ببین
مادوتا ، تا آخرش برای همدیگه بسیم
یه چیزی بهم می گفت تو مثِ معبد می مونی
ما یه جور برای همدیگه فقط مقدسیم
اومدم یه شب کنارِ پنجره با کلی بغض
هم سپردم به ستاره ، هم سپردم به نسیم
که بِرید یه جوری به مردمِ این دنیا بگید
مادوتا دیوونه ایم ، اما به هم نمی رسیم
مگر چشمان ساقی بشکند امشب خمارم را
مگر شود شراب لطف او از دل غبارم را
بهشت عشق من در یاد ها گم شد
مگر از جام می گیرم سراغ چشم یارم را
امروز که محتاج توام جای تو خالیست فردا که بییای به سراغم خبری نیست
در آیینه رفتم که بگیرم خبر از تو دیدم که در آیینه هم جز تو کسی نیست
ای کاش می توانستم نشان دهم، I wish l could make you.
که تا کجا دوستت دارم. derstand how l love you
همیشه در جستجو هستم، l am always seeking but
اما نمیتوانم راهی بیابم... cannot find a way….
به آن آنی در تو عاشقم، l love in you a something
که تنها خود کاشف آنم that only have descovered
آنی فراتر از تویی که دنیا می شنا سد، the you_ which is beyond the
و تحسین می کند. you of the world that is
آنی که تنها وتنها از آن من است. admired and known by others
آنی که هرگز رنگ نمی بازد، a you which is eapecially mine
وآنی که هرگز نمی توانم عشق از او بر گیرم. Which cannot ever
غرورم را شکستی
سکوتم را شکستی٬ مرا در انتظاری تلخ
سوزاندی.
پرستوهای عاشق را تو ترساندی.
تمنای دلم را در
غروبی سرخ رد کردی...
و من با چشمان گریانم دعا کردم٬
ولی تو غافل از دریا
مرا با آخرین حرفت٬ شکستی و
خزان کردی...